سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ به شبهات قرآنی از زبان امام هادی (ع)




پاسخ به شبهات قرآنی و...

مناظره امام هادی(ع) با یحیی ابن اکثم


یحیی بن اکثم دانشمند‎ترین قاضی عصر مأمون در بصره بود.وی در احتجاج با امام هشتم ـ علیه‎السّلام ـ شکست خورد.

همچنین در حضور مامون ،در مناظره با امام جواد - علیه السلام- نیز مغلوب گردید و هر دو یقین کردند که علم و سیادت از مختصات خاندان علوی است. 

گرچه یحیی بن اکثم متوجه شده بود که علم امام هرگز با علم بشر عادی قابل مقایسه نیست، لکن چون شکست‎های سابق او موجب خفّت و کسر شأن 

او شده بود، همواره سعی می‎کرد تا روزی انتقام شکست‌های سابق خود را از امام بعد از حضرت جواد ـ علیه‎السّلام ـ بگیرد. 

پس از شهادت جواد الأئمه ـ علیه‎السّلام ـ در مجلسی حضرت هادی ـ علیه‎السّلام ـ را ملاقات کرد و

سؤالات و غوامض لا ینحل خود را بدین شرح از آن حضرت پرسید.[1] 

سؤال اول: 

در مورد آیه‌شریفه: «وَ قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکتابِ أنا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أنْ یَرْتَدَّ الیکَ طَرْفُکَ»[2] پرسید: 

«سلیمان تخت بلقیس را خواست و آصف بن برخیا، تخت را پیش از آنکه سلیمان چشم بر هم زند حاضر کرد، چگونه سلیمان که پیغمبر بود، 

بر علوم آصف بن برخیا بی‌اطلاع بود و خود نتوانست تخت را حاضر کند؟» 

حضرت پاسخ داد: «سلیمان پیغمبر در انجام این عمل خود قادر بود، لکن خواست عظمت آصف بن برخیا را بر مردم روشن سازد و خلیفه و

جانشین پس از خود را که از نظر علمی افضلیت بر سایر مردم داشته معرفی کند. آصف بن برخیا خلیفه و جانشین سلیمان بوده وهر چه علم

و دانش داشت از مکتب نبوّت سلیمان گرفته بود و این سنّت پیغمبران بوده که جانشینان خود را به علم و افضلیت معرفی کنند. 



سؤال دوم: 

در آیه شریفه «وَ رَفَعَ أبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرَّوا لَهُ سُجَّداً»[3] مربوط به یعقوب نبی و رفتن او به کنعان نزد یوسف و شناختن فرزند و سجده کردن او با 

فرزندش برای یوسف است، «چرا یعقوب با اینکه پیغمبر بود به یوسف سجده کرد در حالی که سجده و خضوع وخشوع مخصوص پروردگار است؟» 

حضرت پاسخ داد: «سجده یعقوب برای یوسف نبوده، بلکه به شکرانه ملاقات با فرزند گم کرده خود،‌ خدای آفریننده را سجده کرد چرا که 

پس از سالیان درازی چشم پدری که خبر مرگ فرزند را شنیده بود به دیدار او روشن شد واین سجده مانند سجده ملائکه برای آدم ـ علیه‎السّلام ـ 

است.ملائکه در حقیقت بر آدم سجده نکردند بلکه بمنظور اطاعت و شکرگزاری در برابر بزرگترین خلقت حق سجده نمودند.» 



سؤال سوم: 

در آیه شریفه «وَ اِنْ کُنْتَ فی شَکَّ ممّا أنْزَلنْا اِلَیکَ فَاسْئَلِ الّذینَ یقْرَؤونَ الکتابَ»[4] اگر در آنچه بر تو نازل کردیم شک داری پس بپرس از 

کسانی که می‎خوانند کتاب را؛ مخاطب این آیه کیست؟ آیا مخاطب پیامبر است و او در مُنزَلتات آسمانی شک کرده بود یا مخاطب کس دیگری است؟ 

و از چه کسی باید سؤال کند؟» 

حضرت پاسخ داد: «این آیه خطاب به شخص پیغمبر ـ صلی‎الله علیه و آله ـ است؛ البته آن حضرت در هیچ یک از آیات قرآن شک و تردید 

نداشته است ولی چون برخی می‎گفتند: چرا خداوند کسی از فرشتگان را به عنوان پیامبر مبعوث نکرد؛ این آیه خطاب به پیغمبر و برای آنهاست

که از کسانی که از کتب آسمانی اطلاع دارند بپرس و خواهی دانست که تمام پیغمبرانی که پیش از تو فرستادیم همه از نوع و جنس خود 

آن امت بودند و مانند مردم زندگی می‎کردند و در اجتماعیات شرکت داشتند و با مردم معاشرت داشتند و با وقوف بر کتب گذشته آسمانی 

این شک و تردید از دل سائلین بر طرف می‎‎شد.» 



سؤال چهارم: 

در آیه شریفه: «وَ لَوْ أنَّ ما فِی الأرضِ مِنْ شَجَرَهٍ أقلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعهُ أبحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللهِ»[5] آن هفت دریا که اگر آب آنرا برای شرح

کلمات خدا بکار برند خشک می‎شود در حالیکه هنوز کلمات و آثار او بیان نشده کدام است؟ 

حضرت پاسخ داد: «دریاهای هفتگانه عبارتند از: 

1. عین کبریت، «دریای کبریت» 

2. عین برهوت، «دریای مدیترانه» 

3. دریای طبریّه در فلسطین 

4. دریای حمئه و آن دریایی است که خاکش سیاه و آبش گرم است و مراد دریاچه «آلبرت» یا ویکتوریا است که زیر خط استوا واقع شده است. 

5. دریای «مارسیدان» یا «مارسودان» که در سودان حبشه است. 

6. دریای «افریقیه» 

7. دریای «سجرون». 

و مراد از «کلمات الله» ما ائمه جانشینان پیغمبر خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ هستیم که فضایل ما تمام نشدنی است.» 



سؤال پنجم: 

در آیه شریفه «و فیها ما تَشْتَهیهِ الأنْفُسُ وَ تَلَذُّ الأعْیُنُ»[6] اگر در بهشت هر چه خوردنی و هر چه دیدنی است برای لذت است، 

چرا در آنجا خداوند آدم را از شجره گندم نهی و به جرم آن معاقب گردانید و او را از بهشت رانده و به دنیا فرستاد؟ 

حضرت پاسخ داد: «چون خداوند متعال با آدم ـ علیه‎السّلام ـ پیمان بست که پیرامون حسد نگردد و نزدیک شجره گندم نرود ولی چون آدم

تحت تأثیرحوّا قرار گرفت و از گندم خورد، بجرم عدم اطاعت از فرمان خدا از بهشت رانده شد و امّا منظور از لذت نفس و التذاذ چشم، خوردن 

و خفتن و دفع کردن (به مستراح رفتن) مانند دنیا نیست بلکه مراد، لذت معنوی و روحانی است.» 



سؤال ششم: 

در آیه شریفه «أو یُرَوِّجُهُمْ ذُکراناً وَ إناثاً»[7] ترویج مرد به مرد جایز دانسته شده و اگر چنین است چرا قوم لوط را به سبب همین عمل تشنیع مورد 

عقاب و عتاب سخت خدا واقع شده است؟» 

حضرت در پاسخ فرمود: تمام این آیه چنین است. «لِلّهِ مُلْکُ السَّمواتِ و الأرضِ. یَخْلُقُ ما یَشاءُ، وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ اناثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکورَ 

أوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً و اناثاً وَ یجْعَلُ مَنْ یَشاءُ عَقیماً، انَّه علیمٌ قدیرٌ». 

یعنی: آسمان و زمین از آن پروردگار است، اوست که به هر که بخواهد می‎بخشد و هر که را بخواهد خلق می‎کند، به هر که بخواهد دختر 

می‎دهد و به هر که اراده کند پسر عنایت می‎فرماید تا با یکدیگر ازدواج کنند و در تزویج هر که او را خواست عقیم و نازا و یا ولود وکثیر الأولاد 

می‎سازد.» لکن نا بخردان برخی از آیات را سر و ته می‎خوانند و مردم را به انحراف می‎کشانند.» 



سؤال هفتم: 

در آیه شریفه: «وَ اَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُم»[8] «در چه صورتی شهادت یک زن به تنهایی پذیرفته می‎شود، در حالیکه از شرایط شهادت رجولیت، عدالت است؟» 

حضرت در پاسخ فرمود: «یگانه زنی که شهادت او به تنهایی پذیرفته می‎گردد، همانا شخص قابله است که در امور زنانگی شهادت او مورد 

قبول است، آنهم با شرط تراضی طرفین، ولی در صورت عدم رضایت، باید دو زن شهادت دهند و اگر آنهم کفایت نکند باید طبقه‎ای از زنان 

شهادت دهند.» 



سؤال هشتم: 

در فرمایش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب ـ علیه‎السّلام ـ که فرمود: «خنثی، اگر از مجرای رجولیت بول کرد، در بردن ارث، ملحق به مردان می‎شود و

اگر از مجرای زنانه بول کرد در بردن ارث به زنان ملحق خواهد شد» از آنجا که شهادت این مطلب از خودش مسموع نیست، آیا تشخیص اینکار با مرد 

خواهد بود یا زن؟ اگر مرد باشد و بر آلت زنانه او نگاه کنید یا زن باشد و بر آلت مردانه او نظر افکند عمل حرام انجام داده، با این حال راه تشخیص چیست؟ 

حضرت پاسخ داد: «باید تنی چند از عدول امت در آینه‎ای که مقابل او گذاشته می‎شود نظر افکنده و مجرای بول او را تشخیص دهند تا 

مرد و زن بودن خنثی معین شود.» 



سؤال نهم: 

از گوسفند موطوئه و مشتبه[9] سؤال کرد که «تکلیف ما با آن چیست؟» 

حضرت فرمود: «اگر گوسفند موطوئه شناخته شود او را ذبح کنند و در آتش اندازند و اگر راهی برای تشخیص آن پیدا نکردند می‎توانند با

قید قرعه گوسفند مشتبه را از گله خارج نمایند، آنگاه ذبح کرده و در آتش بسوزانند تا سایر گوسفندان از آسیب سوختن مصون مانند.» 



سؤال دهم: 

«علت آشکارا خواندن قرائت در فریضه صبح و آهسته خواندن آن در نماز ظهر و عصر چیست با اینکه هر دو جزء صلوه یومیّه هستند؟» 

حضرت جواب داد: «از آنجا که موقع نماز صبح هوا تاریک است و کسی نمازگذار را نمی‎بیند حکم شد که بلند بخواند و نماز ظهرین را که

همه می‎بینند آهسته خواندن آن ارجح است.» 



سؤال یازدهم: 

«چرا امیرالمؤمنین علی ـ علیه‎السّلام ـ قاتل زبیر را به آتش جهنم بشارت داد و چرا در جنگ جمل خود آن حضرت او را به قتل نرسانید با آنکه 

خلیفه وقت و امام مقتدر بود؟» 

حضرت در پاسخ فرمود: «چون رسول خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ فرمود: قاتل «صفیّه» (یعنی زبیر) در جنگ نهروان خروج خواهد کرد و

کشته خواهد شد و لذا علی ـ علیه‎السّلام ـ او را در جنگ بصره (جمل) آزاد گذاشت، زیرا یقین داشت که او جزء خوارج نهروان به قتل خواهد رسید 

و قول پیغمبر ـ صلی‎الله علیه و آله ـ دروغ نیست.» 



سؤال دوازدهم: 

‌«امیرالمؤمنین ـ علیه‎السّلام ـ در جنگ صفین فرمان داد شامیان را در هر حال باشند سالم یا مجروح، پیاده یا سواره، مسلّح یا بدون سلاح،

هر که را هر کجا یافتند از دم تیغ بگذارنند در صورتیکه در جنگ جمل چنین فرمان نداد بلکه فرمود: فقط جنگجویان را دنبال کنید. این تفاوت حکم برای چیست؟» 

حضرت فرمود: «هر فرمانی در جای خود بجاست و هر حکمی در قضیّه مخصوصی پسندیده است که جای دیگر ناپسند است و 

اگر عناد و لجاج و خصومت شامیان را با مردم خوارج در نظر بگیریم و اوضاع و احوال جنگ را از زمان و مکان و مصالح روزگار بنگریم، حکم بر اساس

مصلحت بوده است.» 



سؤال سیزدهم: 

«مردی که به لواط اقرار کند آیا حدّی بر او هست یا خیر؟» 

حضرت در پاسخ فرمودند: «اگر اقرار او به لواط با بیّنه و شاهد تأیید نشود، امام می‎تواند او را مجازات نکند بدلیل آیه شریفه

«هذا عَطاؤُنا، فَامْنُنْ أوْ أمسِکْ»[10] 



در اینجا مسائل یحیی بن أکثم خاتمه یافت و بجواب آنها نائل شد و اعتراف به عظمت علمی حضرت هادی ـ علیه‎السّلام ـ کرد.[11]



--------------------پاو رقی--------------------------------------------------

[1] . برخی از مورخین معتقدند که یحیی ابتدا این سؤالات را از موسی مبرقع فرزند بلاواسطه امام جواد (ع) پرسید و 

چون موسی نتوانست پاسخ گوید به او گفت: برو از برادرت امام علی النقی (ع) سؤال کن و جوابها را برای من بیاور؛ 

لکن در کتاب کافی و تهذیب باب «میراث الخنثی» آمده است که یحیی بن اکثم این سؤالات را مستقیماً از حضرت هادی (ع) پرسید و

امام دهم پاسخ را برای او نوشت. زیرا یحیی در بصره بود و حضرت هادی (ع) در سامرا و موسی مبرقع هم د رسال 244هـ. ق وفات کرده و

یحیی نیز در سال 242هـ. ق وفات کرده بود و مسافرت موسی مبرقع به بغداد پس از فوت یحیی بوده است. 

[2] . سوره نمل: آیه 40. 

[3] . سوره یوسف: آیه100. 

[4] . سوره یونس، آیه 94. 

[5] . سوره لقمان آیه 27. 

[6] . سوره زخرف، آیه 71. 

[7] . سوره شوری آیه50. 

[8] . سوره طلاق آیه 2. 

[9] . اگر مردی به گوسفندی دخول کند آن گوسفند را موطوئه نامند، حال اگر بدانیم که مثلاً یکی از ده گوسفند ما موطوئه است ولی عین آن 

گوسفند موطوئه برای ما مشخص نیست امر بر ما «مشتبه» شده است، مولف 

[10] . سوره صاد آیه 39. 

[11] . مرآت العقول، شرح اصول کافی ج1، ص424، نقل از جدی فروزان؛ فیض قمی. 

.eteghadat


امام هادی خورشید درخشان هدایت انسانها

خبرگزاری مهر: امام علی النقی (ع) دهمین اختر تابناک امامت و ولایت و خورشید فروزنده عالم اسلام و مشعل فروزان مسیر هدایت بشریت، همواره انسان ها را از ورطه نابودی به سرچشمه زلال معنویت سوق می دهد.

به گزارش خبرنگار مهر، کوردلان کج فهم و کج اندیش و نوکران حلقه به گوش استکبار صهیونیست همواره تلاش می کنند تا با ایجاد پرده ای کدر مانع از تلالو خورشید تابناک امامت و ولایت بر گستره عالم بشریت شوند اما زهی خیال باطل، مگر می توان تابش خورشید عالم تاب را با تکه ای ابر سیاه پوشاند.

امام علی النقی (ع) در سال 212 هجری قمری و ظاهرا در مدینه به دنیا آمده اند.

آن بزرگوار در سن شش سالگی و پس از شهادت پدرشان امام جواد (ع) به امامت رسیدند و تا سال 254 هجری و به مدت 34 سال، عهده دار این منصب سترگ الهی بودند.

مادر ایشان بنابر مشهور سمانه نام دارد.

نام، کنیه و القاب امام هادی (ع)

اسم شریف ایشان علی بود و کنیت ابوالحسن، و چون حضرت امام موسی و امام رضا (ع) را نیز ابوالحسن می‌ گفتند، از جهت تعیین آن جناب را ابوالحسن الثالث می‌ گویند چنانچه حضرت امام رضا (ع) را ابوالحسن الثانی و گاهی هم مکان ثالث ماضی یا هادی یا عسکری ذکر می‌ کنند.

آن حضرت و فرزند گرامیشان امام حسن (ع) به عسکریین شهرت یافتند زیرا خلفای بنی عباس آن‌ ها را از سال 233 به سامرا (عسکر) برده و تا آخر عمر پربرکتشان در آنجا، آن‌ها را تحت نظر قرار دادند.

مشهورترین القاب امام علی النقی (ع)

مشهورترین القاب آن حضرت نقی و هادی است.

نجیب، مرتضی، عالم، فقیه، ناصح، امین، موتمن و طیبب نیز از القاب دیگر این امام بزرگوار است.

هادی چه کسی است؟

تاملی در معنی و مفهوم هادی که معروف‌ ترین لقب آن بزرگوار است، بسیاری از حقایق را روشن می‌ سازد.

حضرت علی بن محمد النقی و معروف به ابن الرضا (ع) خورشید نورافشانی بود که از سال‌ های 220 هجری قمری تا سال 254 رسالت رهبری و هدایت امت بزرگ اسلامی را بر دوش داشت و حدود سی و چهار سال ناخدای کشتی اسلام در میان امواج وحشتناک عصر عباسی بود.

هادی آل محمد (ع) هم قبله را به خوبی می ‌شناخت، هم قبیله، مردم و مردان ساحت سیاست را، او راه دستیابی به مقام قرب خدا را از اولیای او آموخته بود.

امام هادی از حیله‌ ها و نیرنگ ‌ها و مطامع و خواسته های دشمنان توحید و عدالت آگاه بود.

در روزگاری که جهل و غفلت عمومی از یک سو و شهوات و شبهات حکومتی از سوی دیگر، فضای زندگی را از ظلمت و ظلم پر کرده بود و به دست گرفتن شمعی کوچک هم، گناهی بزرگ تلقی می ‌شد، هادی امت، خورشید دوار بر آفاق زندگی بشریت تابیدن گرفت و بشریت مظلوم و حق طلب را از افتادن در پرتگاه هواپرستی و جهالت و چاهسار بیداد، کفر، شرک و نفاق مصون داشت.

امام هادی (ع) دهمین رهبر آسمانی است که از سوی پیامبر گرامی (ص) برای اداره امور امت اسلامی معرفی شده است.

از نگاه پیروان اهل بیت (ع) امامت و رهبری جامعه تا دوازده نسل بر اساس فرمان الهی و پیامبر (ص) و امامان قبلی تعیین و به جامعه معرفی شده ‌اند، در این زنجیره نورانی امام علی النقی معروف به امام هادی و ابوالحسن ثالث دهمین خورشید هدایت امت اسلامی است.

حکام زمانه امام دهم

امام هادی در طول دوران امامتشان با شش نفر از خلفای عباسی به نام معتصم عباسی، متوکل، منتصر، مستعین و معتز معاصر بودند که در این میان دوران متوکل عباسی هم به لحاظ طول زمان و هم به لحاظ ثبات حکومت عباسی دارای جایگاه خاصی است.

متوکل دشمنی خاصی با اهل بیت به ویژه امیرالمومنین (ع) داشته و به ایشان بی احترامی می کرده است.

اساسا تبعید امام هادی (ع) از مدینه به سامرا و تحت نظر قراردادن ایشان در آن جا از اقدامات متوکل برای کنترل حضرت قلمداد می شود.

پایگاه اجتماعی امام علی النقی (ع)

متوکل که در اثر یک بیماری در آستان مرگ قرار گرفته بود، با توصیه پزشکی امام هادی (ع)، مشکلش برطرف می شود و مادر وی مبلغ ده هزار دینار به حضرت تقدیم می کند.

از اینجا معلوم می شود که منزلت ایشان حتی در بین نزدیکان خلیفه نیز روشن بوده است.

بعد از چند روز، فردی در نزد متوکل سخن چینی امام را می کند و مدعی می شود که حضرت اموال و اسلحه جمع کرده است.

متوکل دستور بازرسی شبانه منزل امام را صادر می کند و اموال ایشان را توقیف کرده و می برد اما بعد معلوم می شود که این اموال را مادر خلیفه فرستاده بوده و مشکل برطرف می شود.

در زمانی دیگری عده ای از امام نزد متوکل بدگویی می کنند و او جماعتی از ترک ها را مامور بازداشت ایشان می کند که آنان شبانه به منزل حضرت ریخته و امام را در حالیکه مشغول تلاوت قرآن بودند دستگیر کرده و نزد خلیفه می آورند.

مجلس شراب بود و متوکل جام شرابی در دست داشت.

زمانی که امام وارد می شوند با احترام ایشان را در کنار خود می نشاند و با کمال وقاحت به حضرت مشروب تعارف می کند.

امام فرمودند بخدا قسم هرگز با گوشت و خون من تاکنون مشروبی مخلوط نشده است.

متوکل از حضرت در خواست خواندن شعر می کند که ایشان با خواندن چند بیت شعر آموزنده درباره مرگ از فرصت استفاده کرده و مجلس معصیت را به مجلس تذکر تبدیل می کنند.

یکی از مظلوم ترین امامان شیعه حتی در بین شیعیان، حضرت ابوالحسن ثالث، علی النقی، امام هادی (ع) می باشند، زیرا کمتر نام و ثنایی از ایشان به میان می آید، گرچه عمیق ترین، زیباترین، جذاب ترین، دقیق ترین و وزین ترین رساله امام شناسی که لایق حضرات معصومین باشد، منسوب به حضرتش است.

 روزی از روزها به قصد دیدار و ملاقات حضرت ابوالحسن، امام هادی (ع) حرکت کردم و چون بر آن حضرت وارد شدم عرضه داشتم، خلیفه، سهمیه و جیره مرا به اتهام این که از اطرافیان و دوستان شما هستم، قطع کرده است.

پس چنانچه ممکن باشد از او بخواهید که سهمیه مرا برگرداند، قبول می کند و همانند گذشته کمک‌ های خود را نسبت به من پرداخت می‌ نماید.

حضرت در جواب فرمودند: انشاالله درست خواهد شد.

پس به منزل خود بازگشتم و چون شب فرا رسید شخصی درب منزل آمد و دق الباب کرد، وقتی درب منزل را گشودم دیدم که فتح بن خاقان مامور متوکل ایستاده است و هنگامی که چشمش به من افتاد، گفت: در منزل خود چه می ‌کنی، زود باش که خلیفه تو را احضار کرده است.

سپس به همراه وی راهی دربار متوکل شده و چون بر او وارد شدیم دیدم نشسته و منتظر من است.

همین که چشمش به من افتاد، اظهار داشت: ای ابوموسی ما همیشه به یاد تو هستیم، لیکن تو ما را فراموش کرده ای، اکنون بگو که از ما چه طلب داری؟

گفتم: کمک‌ های گوناگونی که تاکنون بر من می‌ شده است را قطع نموده ‌اند، پس دستور داد که کمک‌ ها و سهمیه من همانند سابق و بلکه چند برابر افزایش و پرداخت شود.

سپس از نزد خلیفه خداحافظی کرده و بیرون آمدیم و به فتح بن خاقان گفتم: آیا علی بن محمد هادی (ع) امروز اینجا آمده است؟

وی گفت: خیر.

گفتم: آیا نامه ای برای خلیفه نوشته است؟

باز جواب داد: خیر.

بعد از آن، راهی منزل خویش گشتم و فتح بن خاقان نیز به دنبال من آمد و گفت: شکی ندارم که تو از حضرت ابوالحسن، امام هادی (ع) تقاضا کرده ای که برایت دعا نمایند و دعای آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش می‌ کنم که از ایشان تقاضا کنی تا برای من نیز دعا نمایند.

هنگامی که به محضر مبارک امام هادی (ع) وارد شدم و سلام کردم، فرمودند: ای ابوموسی آیا مشکلت برطرف شد و خوشحال گردیدی؟

گفتم: بله، یا ابن رسول الله، ای سرورم به برکت دعای شما راضی و قانع شدم.

سپس حضرت نیز مرا مخاطب قرار داده و فرمودند: خداوند متعال نسبت به ما اهل بیت عصمت و طهارت آگاه است که ما در مشکلات به غیر از او رجوع نکرده و در ناملایمات و گرفتاری‌ ها فقط به او توکل و تکیه می‌ نماییم، بنابراین هرگاه تقاضا و خواسته ای داشته باشیم از روی لطف و تفضل مستجاب می‌ نماید.

بعد از آن به حضرت عرضه داشتم: فتح بن خاقان به من التماس دعا گفت، که از شما تقاضا کنم تا برایش دعا نمایی.

امام (ع) فرمودند: فتح در ظاهر با ما دوستی می‌ نماید ولی در واقع از ما بیگانه است، ما برای کسی دعا می‌ کنیم که خالص، تحت فرمان خداوند سبحان باشد و اِقرار و اعتقاد به نبوت حضرت محمد مصطفی (ص) داشته و نیز اعتراف به حقوق ما اهل بیت رسالت داشته باشد.

سپس حضرت افزودنذ: من برای تو دعا کردم و خداوند متعال آن ‌را مستجاب گرداند.

قم، پایگاهی استوار

در زمان امام هادی (ع) قم مهمترین مرکز تجمعع شیعیان ایران محسوب می شد و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه اطهار (ع) برقرار بود.

این نکته را نباید فراموش کرد که درست همان اندازه که میان شیعیان کوفه گرایشات انحرافی و غلوآمیز رواج داشت، در قم اعتدال و بینش ضد غلو حاکم بود.

شیعیان این دیار، اصرار و ابرام فراوانی در این مسئله از خود نشان می‌ دادند، چنانکه نامه معروفی که درباره غلو به امام هادی (ع) نوشته شده، از این شهر بوده و سختگیری به غلات نیز در این شهر فراوان بوده است.

در کنار قم، دو شهر آبه یا آوه و کاشان نیز تحت تاثیر تعلیمات شیعی قرار داشته و از گرایشی از نوع بینش اهل قم برخوردار بودند.

آغوش باز دیلم بر تشیع

دیلم از اواخر قرن دوم هجری، شیعیان زیادی را در آغوش خود پرورده است و این اضافه بر مهاجران دیلمی در عراق بود که به مذهب تشیع گرویده بودند.

شیعه در سراسر ایران

کلماتی که مفهوم نسبت به شهر یا دیاری را می ‌دهد در آخر اسم عده ‌ای از اصحاب امام هادی (ع) آمده که تا حدودی می‌ تواند نشانی از مراکز و اقامتگاه آنها باشد، به عنوان مثال بشر بن بشار نیشابوری، فتح بن یزید جرجانی، احمد بن اسحاق رازی، حسین بن سعید اهوازی، حمدان بن اسحاق خراسانی و علی بن ابراهیم طالقانی از این نمونه‌ اند که در شهرهای مختلف ایران زندگی می کرده اند.

جرجان و نیشابور در پرتو فعالیت های روز افزون شیعیان، به مرور به صورت مراکز نفوذ شیعه در قرن چهارم درآمد.

شواهد دیگری حاکی از آن است که در قزوین نیز کسانی از اصحاب امام هادی (ع) ساکن بوده ‌اند.

اصفهان نیز که شایع بود اهالی آن سنیان متعصب حنبلی هستند، گاه شیعیانی از اصحاب امام هادی (ع) را در خود پرورده که از آن جمله ابراهیم بن شیبه اصفهانی است.

گرچه این مرد در اصل کاشانی بوده ولی احتمالا مدت مدیدی در اصفهان زندگی می کرده است.

عکس این مطلب نیز صادق است چنانکه علی بن محمد کاشانی از اصحاب امام هادی (ع) اصلا اصفهانی بوده است.

در روایتی از عبدالرحمان نامی، نام برده شده که از مردم اصفهان بوده و تحت تاثیر کرامتی که در سامرا از امام هادی (ع) دید به مذهب شیعه درآمد.

در قرن چهارم در اصفهان کسانی که حضرت امیرالمومنین علی (ع) را بیشتر از مال و جان و خانواده خود دوست ‌داشتند، فراوان بودند.

روایت دیگری حاوی نامه ‌ای از امام هادی (ع) به وکیل خود در همدان است که طی آن چنین فرموده اند: من سفارش شما را به دوستداران خود در همدان کرده‌ ام.

شهادت امام علی النقی (ع)

متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسیان) بیش از همه، نسبت به اهل بیت (ع) و خاندان امامت و علویان صاحب نام، دشمنی می ورزید و از هر راه ممکن در صدد اذیت و آزار آنان بر می آمد و حتی نسبت به درگذشتگان اهل بیت (ع) نیز عقده گشایی می کرد و دستور می داد که قبور امامان معصوم (ع)، به ویژه قبر مطهر اباعبدالله الحسین (ع) و خانه های مجاور آن را خراب کرده و زمین های کربلا را شخم زده و زراعت نمایند.

وی، در سال 243 قمری، امام علی النقی (ع) را از مدینه منوره به سامرا فراخواند و آن حضرت را برای همیشه از موطن اصلی وی و اجداد طاهرینش دور نمود.

تنها منتصر عباسی (یازدهمین خلیفه عباسیان) پس از ترور و هلاکت پدرش متوکل، در ایام کوتاه مدت خلافت خویش، نیکی های در خور توجهی به علویان و وابستگان به خاندان رسالت و امامت نمود، که در برابر آزار و اذیت های بی حد و حساب سایر خلفای عباسی، قابل جبران نمی باشد.

امام علی النقی (ع) به مدت یازده سال در سامرا (پایتخت عباسیان) و در محله عسکر (منطقه مسکونی نظامیان) به حالت تبعید، زندگی نمود و در این مدت، تحت مراقبت و نظارت دستگاه امنیتی خلافت قرار داشت و از تماس با دوستان و یاران خویش محروم بود.

سرانجام در سوم رجب و یا به روایتی در 25 جمادی الاخر سال 254 قمری، در ایام خلافت معتز عباسی، به وسیله معتمد عباسی، برادر خلیفه وقت، مسموم و در آن غریبه سرا، به شهادت رسید.

به هنگام شهادت آن امام همام، جز فرزندش امام حسن عسکری (ع)، کسی در بالینش حاضر نبود.

امام حسن عسکری(ع) در ماتم پدر بزرگوارش، بسیار گریست و گریبان درید و خود متوجه غسل، کفن و دفن آن حضرت شد.

برخی از نادانان و یا متعصبان به امام حسن عسکری (ع) خرده گرفته که چرا وی گریبانش را درید، که آن حضرت در پاسخ به آنان فرمودند: شما چه می دانید از احکام دین خدا، حضرت موسی بن عمران (ع) در ماتم برادرش هارون (ع) گریبان چاک زد.

هم اکنون قبر شریف این امام بزرگوار، به همراه قبر مطهر فرزندش امام حسن عسکری (ع) و قبر خواهرش حکیمه خاتون دختر امام جواد (ع) و قبر نرگس خاتون مادر امام زمان (ع) در یک ضریح مقدس قرار دارد و در شهر سامرا، مزار شیعیان و دوستداران اهل بیت (ع) است.

هتک حرمت به ساحت مقدس امام هادی (ع)

متاسفانه چند روزی است که برای بار دیگر شاهد هتک حریم مقدس امام هادی (ع) هسیتم.

نمی دانم غربت آن امام بزرگوار و مهربان را چگونه باید بیان کرد، دیروز حرم مطهرش را ویران کردند و امروز به حریم مقدسش تعرض نمودند.

هر چند مثل روز روشن است که این اقدامات اولا از نفس سرکش و پلید افرادی بیگانه‌ با پاکی و معنویت سرچشمه می‌ گیرد که تنها و تنها می توان آنها را سپاهیان ابلیس نامید، ثانیا نباید از این نکته غافل بود که دشمنان قسم خورده تشیع به عنوان استعمار و استکبار و به تبع آنها فرقه ساختگی وهابیت نقش تعیین کننده‌ ای در اجرایی شدن این نقشه ‌ها دارند.

 

خبرگزاری مهر


مهدویت با تفسیر امام هادی (ع) همراه شود

مدیر فرهنگی جامعه زنان استان سمنان:

مهدویت با تفسیر امام هادی (ع) همراه شود

8 خرداد 1391 ساعت 8:25

مرجع : خبرگزاری فارس

مدیر فرهنگی سازمان بسیج جامعه زنان استان سمنان گفت: اگر مسئله‌ مهدویت با تفسیر امام هادی (ع) همراه شود، اشتیاق جوانان به فراگیری آن بیشتر خواهد شد.

به گزارش آینده روشن، کبری اعرابی در جمع شماری از زنان استان سمنان اظهار داشت: امام هادی (ع) نمونه ای از انسان کامل و مجموعه سترگی از اخلاق اسلامی بود.

وی افزود: ساده‏ زیستی، عبادت، دانش و آگاهی از اسرار سخنوری از ویژگی‏های اخلاقی امام هادی (ع) به شمار می‏رود و آن حضرت مظهر مهربانی بود.

مدیر فرهنگی سازمان بسیج جامعه زنان استان سمنان بیان داشت: امام هادی (ع) در سال 220 هجری پس از شهادت پدر گرامیشان، بر مسند امامت نشست و در این هنگام، هشت ساله بود؛ مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامرا به شهادت رسید.

اعرابی اظهار داشت: دومین امامی که در خردسالی و در سن هشت سالگی به امامت رسید، امام هادی (ع) بود و ایشان در همان سنین واجد کمالات یک امام جامع و معصوم شدند، همان طور که پیامبرانی مانند حضرت سلیمان (ع)، حضرت عیسی (ع) و حضرت یحیی (ع) در دوران کودکی به مقام پیامبری رسیدند.

وی تبیین مسئله امامت و امام‏شناسی زیارت جامعه کبیره را مهم‏ترین حرکت فرهنگی امام هادی (ع) خواند و بیان کرد: حقیقت این است که این فشارها یا عواملی که موجب نشناختن شخصیت امام هادی (ع) می‏شود، گویای این است که امامت در آن دوران در اوج است.

مدیر فرهنگی سازمان بسیج جامعه زنان استان سمنان تصریح کرد: یکی از کارهای مهم امام هادی (ع) که امامان دیگر هم اهمیت بسیاری به آن می‏دادند، حفظ خط فکری و فرهنگی تشیع و جلوگیری از القائات مخالفان بود.

اعرابی بیان کرد: این کار به تربیت شاگردان برجسته و تشکیل حوزه علمیه و تدریس فقه و عقاید اصول اسلامی نیاز داشت که در عصر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) به طور عمیق و گسترده‏ای انجام شد و سپس امامان دیگر حتی در شرایط بسیار سخت آن را تبیین و دنبال کردند.

مدیر فرهنگی سازمان بسیج جامعه زنان استان سمنان افزود: امام هادی (ع) در این راستا، قدم‏های راسخ و بزرگی برداشت و شاگردان برجسته‏ای هم‏چون حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)، خیران الخادم، ابن سکیت اهوازی و عثمان بن سعید -نخستین نایب امام زمان (عج)- را تربیت و شاگردان برجسته پدر و جدش را به دور خود جمع کرد و حوزه علمی فعال و پرتلاشی به وجود آورد.

مدیر فرهنگی سازمان بسیج جامعه زنان استان سمنان بیان داشت: تألیفات گران‏بهای امام هادی (ع) رساله‏ای در ردّ جبر و تفویض، رساله‏ای در اثبات عدل و المنزله بین المنزلتین، رساله‏ای در جواب به پرسش‏های یحیی بن اکثم، رساله‏ای در احکام دین و تفسیر صحه‏الخلقه (تبیین تندرستی) است.

اعرابی گفت: تبیین مسائل و پاسخ به سئوالات فقهی آن حضرت به طور پراکنده در کتب فقه و حدیث شیعه ذکر شده و مجموعه‏ای از نامه‏های آن امام همام نیز در کتاب "مکاتبات الرجال عن‏العسکریین" آمده است.

وی با بیان اینکه شخصیت علمی امام هادی (ع) از همان دوران کودکی و پیش از امامت ایشان شکل گرفته بود، اظهار داشت: مناظره‏های علمی، پاسخ‏گویی به شبهه‏های اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونه‏هایی از جایگاه والای علمی امام هادی (ع) است.

مدیر فرهنگی سازمان بسیج جامعه زنان استان سمنان افزود: امام هادی (ع) از همان کودکی، مسائل پیچیده فقهی را که بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو می‏ماندند، حل می‏کرد و ایشان همانند اجدادش گنجینه‏ای پایان‏ناپذیر در بلندای بینش بود.

مدیر فرهنگی سازمان بسیج جامعه زنان استان سمنان ادامه داد: حضرت‌ على‏النقى‌ (ع‌) براى‌ نشر احکام‌ اسلام‌، آموزش‌ و پرورش‌ و شناساندن‌ مکتب‌ و مذهب‌ جعفرى‌ و تربیت‌ شاگردان‌ و اصحاب‌ گرانقدر گام‏هاى‌ بلند برداشت.

وی تصریح کرد: امام‌ هادی (ع) نه‌ تنها تعلیم‌ و تعلم‌ و نگهبانى‌ فرهنگ‌ اسلامى‌ را در مدینه‌ عهده‌دار بود و لحظه‌اى‌ از‌ مردم‌ و آشنا کردن‌ آنها به‌ حقایق‌ مذهبى‌ نمى‌آسود، بلکه‌ در امر به‌ معروف‌ و نهى‌ از منکر و مبارزه‌ پنهان‌ و آشکار با خلیفه‌ ستمگر وقت‌ - متوکل‌ عباسى-‌ آنى‌ آسایش‌ نداشت‌.

اعرابی افزود: امام هادی (ع) با زیارت جامعه نه تنها در مورد معارف امامت و ائمه قبل از خود به شیعیان آگاهی دادند، بلکه ایشان در ارتباط با بعد از خودشان نیز مسائلی را بیان فرمودند و آن ماجرای ظهور حضرت مهدی (عج) است.

مدیر فرهنگی سازمان بسیج جامعه زنان استان سمنان بیان داشت: نمی‌توان پیوند عمیق امام هادی (ع) را با مهدویت نادیده گرفت؛ پیوندی که توسط امام هادی (ع) بین مردم و ائمه (ع) ایجاد می‌شود، بسیار زیاد است.

اعرابی ادامه داد: اگر مسئله‌ مهدویت با تفسیر امام هادی (ع) همراه شود، اشتیاق جوانان بیشتر خواهد شد.

وی گفت: مهم‏ترین شیوه‏های مبارزاتی امام هادی (ع) نفوذ در میان دولت‏مردان، پاسخ به پرسش‏های علمی، سازماندهی مبارزات سرّی، مبارزه با اندیشه‏های انحرافی، احیای فرهنگ غدیر و امامت و بهره‏گیری از موقعیت‏ها بود.

bfnews


«امام هادی(ع)»؛ پیوند دهندهی مردم و ائمهی اطهار(ع)

نمی‌توان پیوند عمیق امام هادی (علیه‌السلام) با مهدویت را نادیده گرفت. پیوندی که توسط امام هادی (علیه‌السلام) بین مردم و ائمه (علیهم‌السلام) ایجاد می‌شود بسیار زیاد است. اگر مسأله‌ی مهدویت با تفسیر امام هادی(علیه‌السلام) همراه شود اشتیاق جوانان بیشتر خواهد شد.
به گزارش جهان، قداست ستیزی از جمله آفات رو به رشد و نگران کننده‌‏ی جامعه‏‏‌‏ی‏ ما و بلکه در سطح دنیاست که طی اقداماتی برنامه‌ریزی شده از سوی دشمنان اسلام، در قالب هجمه به مقدسات مسلمانان به خصوص شیعیان صورت می‏‌گیرد. این حرکت از پیش برنامه‌‌ریزی شده به طرق مختلف از جانب طراحان آن و شاید به منظور سنجش حساسیت مسلمانان و به خصوص شیعیان نسبت به مقدساتشان در حال پی‌گیری است.
 
اهانت به دین مبین اسلام و پیامبر عظیم‌‌الشان آن در مطبوعات اروپا تا سوزاندن قرآن توسط کشیش ملعون آمریکایی و اینک اهانت به ساحت مقدس امام هادی (ع) -که از چندی پیش آغاز گردیده- نمونه‌‌هایی از این تهاجمات در سال‌‌های اخیر است که مقدسات مسلمانان و خاصه شیعیان را هدف گرفته است. افزایش رو به رشد این هجمه‏‌ها لزوم بیداری شیعیان به خصوص علما و مراجع اسلام را در خصوص مبارزه‌ی جدی با این اهانت‏‌‏ها بیش‌از پیش روشن می‏‌نماید. در این رابطه با حجت‌الإسلام «سپهر نوروزی»، مدرس حوزه‏ی علمیه به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم. 
 
همان‌طور که اطلاع دارید قبل از آغاز سال جدید کمپین‌هایی بر ضد امام هادی(علیه السلام) شروع به فعالیت کردند و اخیراً هم کلیپ موهنی در جهت تخریب ساحت مقدس ایشان ساخته شد که مراجع عظام  حکم ارتداد این فرد را صادر کرده اند. به نظر شما چرا از بین دوازده امام شیعیان(علیهما السلام)، دشمنان ساحت مقدس امام هادی(علیه‏السلام) را نشانه گرفته‌اند؟
 
نمی‌توان پیوند عمیق امام هادی (علیه‌السلام) را با مهدویت نادیده گرفت. این نکته‌ی بسیار مهمی است. من در بررسی یکی از کتب مربوط به امام هادی (علیه‌السلام) به مطلبی رسیدم که دلایل مورد آماج قرار گرفتن مکرر امام هادی (علیه‌السلام) را مورد بررسی قرار داده بود.
 
یکی از آن دلایل، مبارزه‏ی حضرت با ظالمان عصر خود بود و دومی بالا بردن توان اهل دل در پاسخگویی به مسائل. بنده در یک سخنرانی در دانشگاهی این مسأله را در میان دانشجویان رشته فلسفه‏ی غرب مطرح کردم که شما «دیلتای» دارید ما «علامه جعفری»، شما «پوپر» دارید ما «علامه مطهری» را داریم و... شما «ماکیاول» دارید ما «قابوس بن وشمگیر» را داریم. اما فیلسوفی را به شما معرفی می‌کنم که اگر با او آشنا شوید خیلی راحت‌تر از دکارت و دیگر فلاسفه غرب پاسخ شما را می‌دهد.
 
گفتم اگر اجازه بدهید جمله ای از این فیلسوف بزرگ را برایتان بخوانم. بعد حدیثی از امام علی (علیه‌السلام) را به فارسی ترجمه کردم و از دانشجویان خواستم تا بگویند این جمله از کیست؟ نتوانستند پاسخ دهند. به آن‌ها گفتم نهج‌البلاغه خطبه چهارم را باز کنید!
 
امام هادی (علیه‌السلام) نیز در چنین جایگاه علمی قرار دارد. ایجاد پیوند بین مردم و اهل بیت (علیه‌السلام) در طریق امام هادی بسیار زیاد است و شمارش آن از حد توان ما خارج است؛ صلوات‌هایی که ایشان برای ائمه فرستادند بسیار مشهور است و در کتاب «مصباح المتهجد» می‌توان یافت یا «سفینة المصباح سید بن طاووس».
 
ما یادگاری از این امام بزرگوار داریم که دائم به آن مراجعه می‌کنیم و نزد شیعه شناخته شده تر است به نام «جامعه‌ی کبیره». اما ایشان زیارتی برای مولای متقیان امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نوشته‌اند که در روز غدیر خوانده می‏شود که این زیارت عظیم‌الشأن کمتر از خطبه‏ی غدیریه نیست. در واقع پیوندی که توسط امام هادی (علیه‌السلام) بین مردم و ائمه(علیهماالسلام) ایجاد می‌شود بسیار زیاد است.
 
 «جامعه‌ی کبیره» را چه اندازه در هدف قرار دادن امام هادی (علیه‌السلام) مؤثر می‏دانید؟
 
 «جامعه‌ی کبیره» در واقع یک نوع اصول دین شیعه است. اگر بخواهید پیروز شوید باید سطح دفاعی را ضعیف کنید. خط دفاعی ما بعد از قرآن و نهج‌البلاغه، زیارت جامعه کبیره است به خصوص در فرازی از آن زیارت که حضرت می‌فرمایند: « مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ » در حقیقت رجعت از امور مسلم شیعی است که با عقل قابل اثبات نیست.
 
بلکه بهترین راه برای شناخت مسأله رجعت از راه بررسی ادله‌ی نقلی و بهترین کلمات نقل از دهان مبارک امام هادی (علیه‌السلام) می‌باشد. حتی مردم هنوز پیرامون مسأله‏ی جبر و اختیار هم حیران هستند. آخرین کتابی که در مورد جبر و اختیار به دست من رسید کتاب جبر و اختیار علامه محمدتقی جعفری بود.
 
در کتاب «احتجاج طبرسی» باب امام هادی (علیه‌السلام)، شخصی در مورد مسأله‌ی جبر و اختیار از امام سؤال کرده و ایشان با سه مثال بسیار ساده جریان جبر و اختیار را حل کردند. در حقیقت اگر کسی بخواهد در خصوص جبر و اختیار بحث کنند و او را به گفتار گهربار امام هادی (علیه‌السلام) ارجاع دهیم مسلماً محکوم خواهد شد.
 
نقش علما را در پیشگیری‌ از این اقدامات توهین آمیز چگونه ارزیابی می‌فرمایید؟ و در صورت توهین چه اقدامی در جهت مقابله با هتاکان باید انجام پذیرد؟
 
برخی از منبری‌های ما به وظایف خود به خوبی عمل می‌کنند اما متأسفانه بعضی از آن‏ها آنطور که باید خوب عمل نمی‌کنند. آنقدر که در منابر ما از امام رضا، امام سجاد یا امام حسین(علیهماالسلام) صحبت می‌شود، از امام هادی(علیه السلام) سخنی گفته نمی‌شود. وقتی پیغمبر اکرم(ص) فرموده‏اند: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی» و دو انگشت اشاره شان را به هم چسباندند، یعنی اگر می‌خواهید بر روی عترتم کار کنید، باید مساوات را بین آن‌ها رعایت کنید.
 
 کشف علمی که به واسطه‌ی امام هادی (علیه‌السلام) از جهت علوم انسانی و علوم اسلامی انجام گرفته بود بیشتر از دوران امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نبوده است زیرا ما تنها صد و نود راوی به جز از اصحاب خاص حضرت هادی(علیه السلام) را داریم که از ایشان نقل حدیث کرده‏اند که تنها احادیث 180 نفر از این راوی‌ها مکتوب مانده و به دست ما رسیده است.
 
 بنابراین منبری‌های ما باید روی ائمه دیگر مانند امام سجاد و امام صادق(علیهما‏السلام) کار کنند. در حال حاضر متأسفانه کتب گران سنگی مانند «امام صادق و مذاهب اربعه» اثر استاد اسد حیدر مهجور مانده. باید احادیث فقهی امام هادی(علیه السلام) در حوزه‌های فقه و اصول و در دروس خارج ما گسترش پیدا کند و از طرف دیگر اگر مسأله‏ی مهدویت با تفسیر امام هادی(علیه السلام) همراه شود اشتیاق جوانان به شناخت ایشان بیشتر خواهد شد. در مسجد جمکران بیشتر قشر جوانان هستند اما اگر از آن‌ها بخواهید حدیثی از امام هادی(علیه السلام) بگویند، شاید نتوانند در حالی که حضرت عبدالعظیم حسنی (رضی الله عنه) فرموده‌اند: من هر حدیثی که درباره امام مهدی(عج) در اختیار دارم از امام هادی(علیه السلام) دریافت کرده‏ام.
 
 به نظر شما برخوردهای صریح و محکم علما مثلاً حکم ارتداد آیات عظام آیت الله صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی به هتاکان چقدر می‌تواند تأثیر داشته باشد و آیا اصلاً این روش مناسب است یا باید با روش دیگری مقابله کرد؟
 
 اگر این حکم ارتداد آیت الله صافی گلپایگانی مانند حکم ارتداد امام خمینی (ره) نسبت به سلمان رشدی محکم باشد، بیداری جالبی نسبت به ایشان به وجود می‌آید. زمانی که «تری جونز» در آمریکا قرآن را سوزاند یا اهانتی که در اروپا به قرآن شد، سبب شد قرآن پرفروش‌ترین کتاب فصل در اروپا باشد. حالا این صدا عالم را به خروش خواهد آورد که من هو امام الهادی؟!

منبع: برهان


روایات امام هادی(ع) در باب مهدویت

ا روایات امام هادی(ع) در باب مهدویت ا

مرحوم شیخ صدوق در کتاب "کمال الدین و تمام النعمه" باب 37، 10 روایت از این امام همام را بیان می کند که نشان از کوشش این امام بزرگوار در دوران امامت خود برای تبلیغ و اشاعه تفکر شیعی و مهدوی دارد.

 

خبرگزاری شبستان: امام هادی(ع) همانند دیگر امامان ما شیعیان در باب امام زمان(عج) و امامت وی روایات متعددی دارد. مرحوم شیخ صدوق در کتاب "کمال الدین و تمام النعمه" باب 37، 10 روایت از این امام همام را بیان می کند که نشان از کوشش این امام بزرگوار در دوران امامت خود برای تبلیغ و اشاعه تفکر شیعی  و مهدوی است:

 

-حدیث اول:
عبد العظیم حسنىّ می گوید: بر مولاى خود امام هادى(ع) وارد شدم، چون مرا دید فرمود: مرحبا بر تو اى ابو القاسم! تو دوست حقیقى ما هستى، گفتم: اى فرزند رسول خدا! مى‏خواهم دین خود را بر شما عرضه بدارم، اگر پسندیده بود بر آن استوار باشم تا آنکه خداى تعالى را ملاقات کنم. فرمود: اى‏أبوالقاسم! بازگو، گفتم: من معتقدم که خداى تعالى واحد است و چیزى مانند او نیست و از دو حدّ خارج است: حدّ ابطال و حدّ تشبیه، و اینکه او جسم، صورت، عرض و جوهر نیست، بلکه او پدید آورنده اجسام و تصویرکننده صورت ها، آفریننده اعراض، جواهر، ربّ و مالک و جاعل و پدید آورنده هر چیزى است، و اینکه محمّد(ص) بنده و رسول اوست، خاتم پیامبران است، و پس از او تا روز قیامت پیامبرى نخواهد بود و آئین او ختم‏کننده آئین‏هاست و پس از آن تا روز قیامت آئینى نخواهد بود.

و من معتقدم که پس از او امام و خلیفه و ولىّ امر امیرالمؤمنین علیّ بن أبى طالب(ع) است. سپس حسن و بعد حسین و بعد علىّ بن الحسین و بعد محمّد بن علىّ و بعد جعفر بن محمّد و بعد موسى بن جعفر و بعد علىّ بن موسى و بعد محمّد بن علىّ و بعد تویى اى مولاى من، امام هادى(ع) فرمود: و پس از من فرزندم حسن است و مردم با جانشین او چگونه باشند؟ گفتم: اى مولاى من! آن چگونه است؟
فرمود: زیرا شخص او را نمى‏بینند و ذکر نام او روا نباشد تا آنکه قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید. همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد. گوید: گفتم: اقرار مى‏کنم و معتقدم دوست آنان دوست خدا و دشمن ایشان دشمن خدا و طاعت ایشان طاعت خدا و معصیت ایشان معصیت خداست و معتقدم که معراج حقّ است و سؤال قبر حقّ است و جنّت و نار حقّ است و صراط و میزان حقّ است و قیامت مى‏آید و شکّى در آن نیست و خداى تعالى اصحاب قبور را مبعوث مى‏فرماید و معتقدم که فرایض واجبه بعد از ولایت نماز، زکات، روزه، حجّ، جهاد و امربه معروف و نهى از منکر است.
امام هادى(ع) فرمود: اى ابوالقاسم! به خدا سوگند این دین خداست که آن را براى بندگانش پسندیده است، پس بر آن ثابت باش خداوند تو را به قول ثابت در حیات دنیا و آخرت استوار بدارد.

2-حدیث دوم
علىّ بن مهزیار گوید: به امام هادى(ع) نامه‏اى نوشتم و در آن از فرج پرسش نمودم، به من نوشت: هنگامى که صاحب شما از سراى ستمکاران غیبت کرد منتظر فرج باشید.


3-حدیث سوم
علیّ بن محمّد بن زیاد گوید: به امام هادى(ع) نامه‏اى نوشتم، و در آن از فرج پرسش نمودم، به من نوشت: هنگامى که صاحب شما از سراى ستمکاران غیبت کرد، در انتظار فرج باشید.


4-حدیث چهارم

ابراهیم بن محمّد بن فارس گوید: من و نوح و ایّوب بن نوح در راه مکّه بودیم و در وادى زباله فرود آمدیم و نشستیم و با یکدیگر صحبت مى‏کردیم، سخن از اوضاع زمانه و دورى امر امامت از ما بود، ایّوب بن نوح گفت: امسال نامه‏اى نوشتم و از این مطلب پرسش نمودم، به من نوشت: چون امام شما از میان شما برداشته شد از زیر پاهاى خود منتظر فرج باشید.


5-حدیث پنجم
داود بن قاسم جعفرىّ گوید: از امام هادى(ع) شنیدم که مى‏فرمود: جانشین پس از من فرزندم حسن است و شما با جانشین پس از جانشین من چگونه خواهید بود؟ گفتم: فداى شما شوم براى چه؟ فرمود: زیرا شما شخص او را نمى‏بینید و براى نام او بر شما روا نباشد، گفتم: پس چگونه او را یاد کنیم؟ فرمود:بگوئید: حجّة آل محمّد(ع).


6-حدیث ششم
اسحاق بن محمّد بن ایّوب گوید: از امام هادى(ع) شنیدم که مى‏فرمود: صاحب الامر کسى است که مردم مى‏گویند: هنوز متولّد نشده است.


7-حدیث هفتم
حدیث فوق را محمّد بن ابراهیم بن اسحاق نیز براى ما روایت کرده است.


8-حدیث هشتم
علىّ بن عبد الغفّار گوید: چون امام جواد(ع) درگذشت شیعیان به امام هادى(ع) نامه نوشتند و از امر امامت از وى پرسش کردند و او نوشت: آن امر تا من در قید حیاتم با من است و چون تقدیر خداى تعالى بر من نازل شود، خداى تعالى جانشین مرا بیاورد و شما با جانشین پس از جانشین من چه خواهید کرد؟


9-حدیث نهم
صقربن ابو دلف گوید: چون متوکّل آقاى ما امام هادى(ع) را برد، آمدم تا از او خبرى بگیرم، دربان متوکّل به من نگریست و امر کرد که مرا به نزد او برند و بردند و او گفت: اى صقر! چه کارى دارى؟ گفتم: یا استاد! خیر است، گفت: بنشین، صقر گوید: این امور مرا به اندیشه فرو برد و با خود گفتم: در این آمدن خطا کردم، گوید: مردم را از خود دور کرد، سپس گفت: چه کار دارى؟ و براى چه آمده‏اى؟ گفتم: براى خبرى، گفت: شاید آمده‏اى از خبر مولایت بپرسى؟ گفتم: مولاى من کیست؟ مولاى من امیر المؤمنین(ع) است، گفت: خاموش باش که مولاى تو حقّ است، از من نترس که من با تو هم عقیده‏ام، گفتم:
الحمد للَّه، گفت: آیا دوست دارى او را ببینى؟ گفتم: آرى، گفت: بنشین تا پیام رسان برود، گوید: نشستم و چون او رفت به غلامش گفت: دست صقر را بگیر و او را به همان سرایى ببر که آن مرد علوى آنجا زندانى است و آنها را تنها بگذار، او مرا به آن سرا برد و به اتاقى اشاره کرد و وارد شدم و بناگاه دیدم که امام(ع) بر حصیرى نشسته و در مقابل او قبرى حفر شده قرار داشت، گوید: سلام کردم و او سلام مرا پاسخ گفت، سپس فرمان داد که بنشینم و من نیز نشستم سپس فرمود: اى صقر! براى چه به اینجا آمدى؟ گفتم: اى سرورم! آمده‏ام تا از شما خبرى بگیرم، گوید: آنگاه به آن قبر نگریستم و گریستم و او به من نگاه کرد وگفت: اى صقر! غم مخور! که بدى آنها هرگز به ما نخواهد رسید، گفتم: الحمد اللَّه، سپس گفتم: اى سرورم حدیثى است که از پیامبر(ص) روایت شده و معناى آن را نمى‏فهمم، فرمود: آن چه حدیثى است؟ گفتم: معناى این کلام او چیست: با ایّام دشمنى نکنید که با شما دشمنى خواهند کرد؟


فرمود: آرى، مقصود از ایّام ما هستیم و به واسطه ماست که آسمان و زمین برپاست، شنبه نام رسول خداست، و یک شنبه نام امیر المؤمنین، و دوشنبه نام امام حسن و امام حسین، و سه شنبه نام امام سجاد و امام باقر و امام صادق، و چهارشنبه نام امام کاظم و امام رضا و امام جواد و من است، و پنجشنبه نام فرزندم حسن، و جمعه نام فرزند فرزندم که حقّ خواهان به گرد او آیند و او کسى است که زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد، این معناى "ایّام" است و در دنیا با آنها دشمنى نکنید که آنها در آخرت دشمن شما خواهند بود، سپس فرمود: وداع کن و برو که بر تو ایمن نیستم.


10-حدیث دهم
صقر بن ابو دلف گوید: از امام هادى(ع) شنیدم که مى‏فرمود: امام‏پس از من فرزندم حسن است و پس از حسن فرزندش قائم کسى که زمین را از عدل و داد آکنده سازد همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.

م.شرف

shabestan